کودک من
عسلم دیروز جمعه با بابایی رفتیم بیرون به عمه که مریض بود سر زدیم و خرید کردیم و بعد که برگشتیم خونه از خستگی خوابت برد منم سریع ناهار درست کردم و نماز خوندیم . بعد که بیدار شدی بردمت حمام و کلی اب بازی کردی دلت نمی خواست از حمام بیرون بیای .خیلی اب بازی رو دوست داری . بعد از حمام ناهار (کته گوجه) اماده شده بود تو هم حسابی گرسنه شده بودی ناهارتو معمولا با دوغ و یا نوشابه میخوری یه کم بازی کردی و خوابیدی حسابی خسته شده بودی و خوب خوابیدی شب با بابایی رفتین خونه عمو تا من یه کم به کارام برسم بعد که برگشتین شامتو خوردی و خوابیدی . دختر گلم خیلی دوست دارم بازم دلم برای با تو بودن تنگ شده ...
نویسنده :
شیرین
7:55