فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دخترم عشق من

هم نفس من

1390/7/9 9:01
نویسنده : شیرین
231 بازدید
اشتراک گذاری

عشق من دیروز جمعه عمه نازنین رو اورده بود خونه ما تا برن مغازه هاشونو مرتب کنند تا از شنبه شروع به کار کنند مادر جون هم دیروز اومده بود خونه ما . تو هم که یه همبازی پیدا کرده بودی کلی ذوق کرده بودی و کلی با هم بازی کردین مادر جون هم شما دوتا رو پهلوی هم نشونده بود و براتون اتل متل میخوند و شما هم ذوق میکردینو میخندیدین . منم تونستم به کارام برسم مادرجون هوس کشک و بادمجان کرده بود و البته خود منم خیلی کشک محلی دوست دارم برای بچه ها هم خیلی خاصیت داره . منم تا بچهها با مادرجونشون سرگرم بودن بادمجانها رو اماده کردم و به بابایی گفتم زحمت کشک سابیدن با شما  و بابایی هم الحق خوب کشکا رو درست کرد جای همگی خالی ناهار دلچسبی بود بچه ها هم خوردن . بعد از ناهار عمه اومد و نازنین رو برد و مادر جون هم باهاشون رفت تو هم خوابیدی اونم چه خوابی تا ساعت ٧ شب خوابیدی اونم به زور بوس و نوازش وقلقلک بیدارت کردم تا شب بد خواب نشی عزیزم . شب هم بابایی بعد از نماز قران خوند و تو هم رو زانوی بابایی نشسته بودی و اروم گوش میدادی . بعد از شام هم با بابایی توپ بازی کردی و خوابیدی ساعتای تقریبا ٤ صبح بیدار شدی و تو تاریکی رفتی سراغ بابایی و اونو از خواب بیدار کردی و باهم دیگه شروع به صحبت کردین البته به زبون خودت یه یک ساعتی با بابایی بیدار بودین و بعد اومدی پیش من و لالا کردی .صبح وقتی میخواستم بیام سر کار تو خواب ناز بودی دلم میخواست ماچت کنم اما دلم نیومد بیدارت کنم . دلم خیلی برات تنگ شده نفس من. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

كاكل زري يا نازپري
9 مهر 90 17:57
چه خوش گذشته بهت عزيزم رمزو خصوصي براتون ارسال مي كنم


متشکرم ممنون