یا ابا عبدالله الحسین(ع)
فاطمه عزیزم .. چند روزه که محرم شروع شده . دیروز مسجد امام صادق (ع) مجمع شیرخوارگان حسینی بود منم بعد از اینکه از سر کار اومدم دنبالت بردمت مسجد تا مراسمو ببینی... خیلی خوب بود یه پیشونی بند با نام امام حسین (ع)و یه روسری سبز هم هدیه گرفتی .. مراسم خیلی خوبی بود وقتی اومدیم خونه از خستگی خوابت برد .. شب هم با بابایی رفتی هیات .. خیلی دوست داشتی روسری سبزتو بپوشی ولی هوا سرد بود و مجبور بودی کلاه بپوشی .. دخترم الان دیگه درک میکنی که محرم چیه و عزادار بودن معناش چیه ... وقتی بهت میگم مامانی امام حسین شهید شده و ما الان نمیتونیم اهنگ بذاریم و شادی کنیم کاملا درک میکنی و به من میگی مامانی باید سینه بزنیم و حسین حسین کنیم .. دیگه اونموقع دلم میخواد محکم بچلونمت قربون دختر نازم برم من .... سوره حمد و توحید و دعای فرج رو کامل میخونی .. بابایی هم بهت چند تا نوحه رو یاد داده که بلند بلند میخونی و به ما هم میگی سینه بزن ... فردا (تاسوعا و عاشورا) به امید خدا میخوایم بریم پیش مادر جون .. عمه با نازنین و عمو هم میان . دیشب همش میگفتی مامان زود لباسامو اماده کن بزار تو ساک یادت نره دو عروسک برداری یکی برا من یکی هم برا نازنین ... قربونت برم که اینقدر به فکر بازی هستی .. دنیایی دارین شما هم با این بازیاتون .. خدایا با تمام وجود ازت ممنونم که این همه نعمتای خوب به ما دادی .