فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دخترم عشق من

اولین روز پس از ....

1390/12/1 12:04
نویسنده : شیرین
240 بازدید
اشتراک گذاری

فاطمه عزیزم  دیروز ساعت 3 رسیدم خونه . بابایی تو رو از مهد اورده بود . اروم بودی و متعجب که چی شده . تا اومدم شیر میخواستی . بینیت قرمز بود معلوم بود که سرما خوردگی گرفتی و حوصله نداشتی . ناز و نوازشت کردم . پوشکت رو دراوردم که راحت بشی . با هم سالاد درست کردیم و بابایی هم ناهار  رو گرم کرد یه کم سالاد خوردی و غذا نخوردی من داشتم ناهار میخوردم که تو بغلم خوابت برد خیلی خسته بودی . گذاشتمت سر جات . منم خیلی خسته بودم بابایی سفره رو جمع و جور کرد . حوصله کارای خونه رو نداشتم کنارت خوابیدم تا دوباره انرژی پیدا کنم هممون تا 6عصر خواب بودیم بعد که بیدار شدی بردمت سرویس ... . اول بی حوصله بودی جوشانده گیاهی درست کردم و هممون خوردیم سر حال شدی و خواب از سرت پرید با بابایی مشغول بازی شدی منم ظرفا رو شستم و تدارک ناهار فردا رو دیدم بعد میوه خوردیم  خیلی پرتغال دوست داری ولی نمیتونستی بگی بابایی سر به سرت میذاشت بگو پرتغال  تو هم میگفتی "خال" و هر چی هم برات هجی می کرد بازم نمیتونستی بگی و هم خودت و هم ما رو میخندوندی(افعال قصار!!)شب هم یه ده باری ما رو سر کار گذاشتی که جیش دارم ولی فقط تو دستشویی برا خودت تعریف میکردی و شعر میخوندی وبالاخره خوشبختانه کارتو انجام دادی و خیال منم راحت شد خدا رو شکر جیش گفتن رو یاد گرفتی (البته سر کار گذاشتن رو هم در کنارش یاد گرفتی!!!) خب این هم از اولین شب پس از تمام شدن پاس شیرم . اونقدری که نگران بودم نبود قدیمیا میگن کار دنیا چشم رو میترسونه واقعا همین طوره . خدا رو شکر 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان خورشيد
2 اسفند 90 10:28
من خيلي بچه ها رو ديدم منجمله خورشيد خودم كه يه مدتي اين كار رو مي كنن. دكتر مي گفت بازيشون نيست يكمش بخاطر اضطرابه و حس مي كنن كه نياز به دستشويي رفتن دارن. اصلا بهش تذكر نده تا آرامش بگيره. زود اينكار از سرش ميفته.

از راهنماییتون ممنونم حتما همین کارو میکنم

مامانی درسا
4 اسفند 90 9:42
مامانی دختری کم کم داره خانم میشه و همه چی رو خیلی خوب یاد میگیره . عزیزم با اون صبحت کردنش .

ممنونم درسا جون رو از طرف من ببوس


كاكل زري يا نازپري
5 اسفند 90 18:41
آخي چه قشنگ همه چيزو تعريف كردي مامانش اي گل دختر مامانوسر كر گذاشتي؟

اره عزیزم میبینی با من چی کار میکنه !!

مامان علی
6 اسفند 90 0:37
مامانی باید خیلی حوصله داشته باشی هم برای دستشویش وهم برای از شیر گرفتنش که مطمئنم مامان مهربون این حوصله رو داره ،من که از دو تاش میترسم و چند ماه دیگه باید شروع کنم ؟!

اره عزیزم میدونم ولی سخته . خدا کنه بتونم از عهدش برام . امیدوارم شما هم به خوبی از عهدش براین .

مامانی درسا
6 اسفند 90 10:59
سلام دوست تازه و مهربان من شیرین . خوشحالم از آشنایی شما . من هم شما را لینک کردم . دوستتون دارم .

ممنونم باعث افتخارمه. منم دوستتون دارم