فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دخترم عشق من

تولد دختر نازنینم

1390/12/1 9:05
نویسنده : شیرین
470 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم پنج شنبه تولد دو سالگیت بود یه جشن کوچیک گرفتیم که خیلی خوش گذشت تو هم فقط به بادکنکها علاقه مند شده بودی و چند تایی رو هم ترکوندی . خیالم راحت بود که اخر هفته فقط باید به جشن تولد تو برسم و کاری نداشته باشم ... اما ...اخر وقت چهارشنبه از سازمان تامین اجتماعی تماس گرفتند برای برگزاری گارگاه اموزشی ویژه جدیدالاستخدامیهاشون و از من برای تدریس دعوت کردند. گارگاه روز شنبه بود و من باید مطالب رو تهیه میکردم و مطالعه میکردم .روز پنج شنبه خاله مریم اومد خونمون وکلی بهم کمک کرد شب هم یه جشن کوچیک برگزار کردیم جمعه ساعت ٤ صبح بلند شدم و شروع به مطالعه و جمعبندی مطالب کردم میدونستم که وقتی بیدار شدی دیگه نمیذاری که کتاب دست بگیرم . خوشبختانه تا ٩ خواب بودی و منم با خیال راحت تمام فکرم رو برای کارگاه متمرکز کردم . بیدار که شدی منم کتابام رو کنار گذاشتم و تمام وقتم رو به تو و بابایی اختصاص دادم تا ١١ شب مشغول امورات خونه بودم ... صبح شنبه ساعت ٥  از خواب بیدار شدم و دوباره برنامه کارگاه رو مرور کردم... بابایی اول تو رو رسوند مهد و بعد منو درب سازمان تامین اجتماعی پیاده کرد خوشبختانه کارگاه رو خیلی خوب برگزار کردم ... از امروز پاس من تموم میشه و یک ساعت دیرتر میرم خونه . بابایی چون زودتر تعطیل میشه از این به بعد میاد دنبالت . الان زنگ زدم به بابایی که یادش نره بره گلم رو از مهد برداره که بابایی گفت نه خانم مد نظرم هست اینقدر نگران نباش . دلم برات تنگ شده . نمیدونم با این وضعیت جدید چی کار خواهی کرد . هنوز از شیر نگرفتمت . مطالب زیادی در مورد نحوه از شیر گرفتن کودک خوندم . اما از تئوری تا عمل خیلی فرقه . شایدم من میترسم ... نمیدونم چی کار کنم .   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
30 بهمن 90 15:06
عزیزم اصلا نگران نباش ...با نگرانیت روی دخملی هم تاثیر میزاری و کارت سخت تر میشه
ایشا... این دوره هم به سلامتی میگذره گلم

ممنونم از راهنماییتون . حتما همین کار رو میکنم

مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
30 بهمن 90 15:07
ممنون از حضورتون دخملی رو ببوسین

خواهش میکنم . ممنونم شهراد جون رو از طرف من ببوس

مامان عرشیا
30 بهمن 90 18:39
عزیزم تولدت مبارک انشاا... 120 ساله شی.بوس بوس

ممنونم عزیز دلم . عرشیا جون رو از طرف من ببوس

تینا دخترخاله رادین
30 بهمن 90 22:56
ممنون اومدید پیش ما اگهع با تبادل لینک موافقی خبرم کنید

باعث افتخارمه عزیزم همین الان لینکتون کردم.




مامان علی
30 بهمن 90 23:36
سلام تولدت مبارک خاله جونم ایشالا عمر باعزت صد و بیست یال داشته باشی
مامانی به این ÷شتکارت آفرین میگم ایشالا موفق باشی
راستی تجربه های از شیر گرفتن فاطمه جونو بعدا به منم بگو که نیازش دارم عزیزم .
بئس برا فاطمه گلی

سلام .اگه بتونم از شیر بگیرمش حتما بهتون میگم فعلا که خودمم نمیدونم چی کار کنم . علی جون رو از طرف من یه بوس گنده کن.

مامان اميرحسين
1 اسفند 90 0:16
عزيزم چقدر سخته هم كار هم بچه داري خدا قوت

اره واقعا سخته. ممنونم از اینکه نظر دادین

مامان خورشيد
2 اسفند 90 10:25
تولد عزيزترين مبارك. الهي ساليان سال به شادي جشن بگيرين. نگران شير هم نباش بالاخره اينم يه مرحله از بزرگ شدنشونه و بايد ازش عبور كنن.
ممنونم . خدا کنه بتونم راحت از شیر بگیرمش

كاكل زري يا نازپري
5 اسفند 90 18:45
تفلدش مباركككككككككككككك ببخشيد ما دير رسيديم شيرين جونم نگران نباش انشاالله اين مرحله رو هم به سلامت ميگذروني

ممنونم عزیز دلم