یاد ایامی....
فاطمه عزیزم نمیدونم وقتی انشالله بزرگ شدی فرصت میکنی همه این چیزایی که برات نوشتم (مختصر هم نوشتم) رو بخونی یا نه ؟ ایا اصلا برات مهم باشه که وقتی کوچیک بودی چی کار میکردی ؟و یا من و بابایی و تو با هم چی کار میکردیم یا کجا میرفتیم و چی میخوردیم و چی برات میخریدیم؟ هر چند هر چی زمان میگذره مشغله های زندگی با وجود راحت شدن زندگیا و امکانات زیادی که هست خیلی بیشتر شده تا جایی که وقتی یک ساعت فقط برای خودت هست میشه وقت طلایی . حالا زمان شما چه جوری باشه خدا میدونه . میترسم مثل زمان ما که سیستم کامپیوتر dosبود و الان دیگه خیلی کاربردی نداره این وبلاگ ها هم اینقدر قدیمی بشه که دستیابی به اونا خیلی سخت ونادر بشه . یادم میاد وقتی که دبستانی بودم همش از مادرم میپرسیدم که وقتی من کوچیک بودم چیکار میکردم؟مامانم هم بنده خدا میگفت یادم رفته مادرجان بازی میکردی . فضولی میکردی ... . و حالا من شاهد روزهای کودکی تو هستم و تا جایی که بتونم گوشه ای از کارایی که میکنی رو ثبت میکنم فقط برای روزی که شاید از من بپرسی مامان وقتی من کوچولو بودم چی کار میکردم... .