فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

دخترم عشق من

بابا بزرگ...

1391/3/9 12:38
نویسنده : شیرین
524 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازم فاطمه عزیزم    دیروز عصر  بابابزرگ اومدن خونمون تو خواب بودی وقتی بیدار شدی اول تعجب کردی بعد رفتی سمت بابابزرگ و بوسش کردی بعد همش کلاه بابابزرگ رو برمیداشتی و سرت میذاشتی دستکشای منم پیدا کردی و دستت میکردی و کیفت رو هم بر میداشتی و برای خودت کلاس میذاشتی خلاصه خیلی سر به سر بابابزرگ میذاشتی قربون دخترم برم که اینقدر بابا بزرگش رو دوست داره . با بابا بزرگ رفتی تو حیاط و درخت انگور رو اصلاح کردین . منم شام اماده کردم بعد عمه فاطمه اومد و با نازنین عمه سر اسباب بازیا جدال میکردین ... خلاصه دیشب یکی از بهترین شبا بود ... خدا کنه بابا بزرگ و مادر جون سالیان سال زنده و سالم باشن ... محبتاشون منو یاد پدر و مادر خودم میاندازه ... باز هم خدایا شکرت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامانی درسا
9 خرداد 91 19:29
سلام سلام صدتا سلام ....... دوستان عزیزم همانطور که میدونید درسا گلی توی مسابقه نی نی و شکلک شرکت کرده ...... از امروز تا چهاردهم زمان رای گیری است ..... اگه ما رو قابل دونستید .... به آدرس زیذ مراجعه کنید و بهش رای بدین ..... راستی حتما" آدرس وبلاگتان رو بذارین ..... در غیر این صورت رای منظور نمیشه ...... ممنون ......
ایده های مامی صدرا و صهبا
آدرس :
http://noruz1391.niniweblog.com/cat6.php

باشه حتما

مامانی درسا
16 خرداد 91 3:05
عزیزم انشاالله سایه بزرگترامون همیشه بالا سرمون باشه که وجودشون بزرگترین نعمته برامون ...... عزیزمو ببوس

ایشالله.ممنونم .درسا جون رو از طرف من ببوس

كاكل زري يا ناز پري
19 خرداد 91 16:36
شيرين جون شما هم تو بچگي اين شعرو ميخوندين؟بابابزرگ پيرم الهي هرگز نميره عينك داره با عصا قصه ميگه با ادا وقتي كه نازميكنم براش خودموكه لوس مي كنم براش دس ميكنه تو سيني به من ميده شيريني ...يادش بخير خدا همه بابابزرگ مامان بزرگ ها رو حفظ كنه

اره میخوندیم . الان هم برای فاطمه میخونم . خیلی دوست داره . بعضی وقتا فکر میکنم هممون یه جا زندگی میکردیم که همه چیزایی که خاطره شده برامون مشترکه . یادش بخیر ...

مامان علی
22 خرداد 91 17:56
سلام مامانی کجایی ؟ دلمون برا فاطمه گلی تنگ شده ؟
برامون بنویس از کاراش .


سلام زهرا جون . این مدت نمیتونستم به وب وارد بشم خطا میداد .... ممنونم از اینکه بهمون سر زدی. منم دلم براتون تنگ شده بود.
مامان رها
24 خرداد 91 15:23
راستی داریم میر یم سفر دلمون براتون تنگ میشه بیا پیشمون

ایشالله خوش بگذره . سفرتون بخیر باشه . الان میام...

خواهر فاطیما
31 خرداد 91 16:09
سلام
وبلاگ خیلی قشنگی دارید
اگه با تبادل لینک موافقی منو با عنوان وبلاگم لینک کن وبهم بگو با چه اسمی لینکت کنم*باتشکر*

ممنون از لطفتون . متاسفانه وب شما باز نشد و نتونستم ببینم .

مامان خورشيد
3 تیر 91 8:54
الهي سلامت باشن و همه لحظه هاتون رو از بركت وجودشون شيرين كنن.


الهی امین . ممنونم عزیز دلم