به نام تو ای زیباترین
دختر نازم فاطمه عزیزم سال 91 رو با بیشترین عشق من وبابایی به تو شروع کردیم . لحظه تحویل سال از خدا خواستم که سال دیگه هم با همین عشق و محبت و ارامش و سلامتی در کنار هم باشیم از خدا خواستم که در سال جدید بهترینها رو برای ما مقدر کنه همانطور که سال قبل مقدر کرده بود از خدا خواستم که هرچه خوبی است رو برای ما در نظر بگیره و از اعماق قلبم خواندم حول حالنا الی احسن الحال و گریستم ... . لحظه تحویل سال مثل خیلی ادمای دیگه دلم میگیره یاد اونایی میافتم که امدند و زندگی کردند و رفتند ... و ما چه خواهیم کرد.... بسه بسه باز یاد غم و غصه هامون افتادیم بگذریم زندگی جاریست ... تحویل سال خونه مادر جون بودیم خیلی شلوغ بود عمه ها و عمو هم بودند تو و نازنین هم طبق معمول مشغول بازی و شیطنت بودید موقعی که سال تحویل شد همه بهم تبریک گفتیم و همدیگه رو بوسیدیم ولی صادقانه بگم الان یادم افتاده که تو رو نبوسیدم اخه تو اون شلوغی تو با بچه ها مشغول بازی بودی و کنار سفره نبودی . دختر عزیزم به جای اون لحظه هزار بار میبوسمت .تعطیلات عید دختر خوبی بودی فقط دو سه روز بهانه جویی و گریه میکردی که دو تا از دندونای کوچولوت درومدند از 5 عید که بابایی رفت سر کار و من و تو با هم بازی میکردیم و نقاشی میکشیدیم وگردش میرفتیم . تعطیلات خیلی خوبی بود . خوشبختانه از پوشک گرفتمت(بجز شب موقع خواب). دیروز به مربی مهدت سفارش کردم که دیگه پوشکت نکنه و مراقبت باشه. دیروز نگران بودم که بیام مهد دنبالت با چه وضعیتی روبرو میشم خدا رو شکر لباسات تمیز بودند و مربیت هم حواسش بهت بوده و مرتب دستشویی میبردتت . عید هم به سرعت برق و باد گذشت امیدوارم سال جدید سال پر خیر و برکتی برای همه باشه .