دخترم هنوزم دوستت دارم ...
فاطمه عزیزم این چند روزی که از شیر گرفتمت هر چند بهانه جوییات بیشتر شده و زود رنج شدی اما خوابت بهتر شده بر خلاف قبل که چند بار در طول شب بیدار میشدی و دنبال شیر میگشتی الان دیگه کمتر بیدار میشی شاید یک یا دو بار در طول شب . اب میخوری و میخوابی و بعضی وقتا بغلت میکنم و راه میبرمت تا خوابت ببره . در کل از انصاف نگذریم منم خیلی راحت شدم . دیشب با بابایی مشغول بازی بودی و هر چند وقت صدام میزدی مامانی و منم از اشپزخونه نگات میکردم و بهت میگفتم جونم مامانی من اینجام . هر پنج دقیقه میومدی سروقتم و منم بوست میکردمو تو هم میرفتی دنبال بازیت . احساس میکنم داری منو امتحان میکنی که هنوزم مثل قبل دوستت دارم یا نه . کاملا متوجه میشم وقتی نوازشت میکنم یه نفس راحت میکشی . دختر گلم همه چیز مثل قبله . من دوستت دارم . این روال زندگیه که هر بچه ای باید این مرحله رو طی کنه . درست مثل گنجشکا زمانی که پریدن رو یاد میگیرند دیگه کمتر پدر و مادرشون رو میبینند . هنوز هم مثل قبل و شاید هم بیشتر از گذشته دوستت دارم . اولین شبی که از شیر گرفتمت تا صبح بیدار بودم اخه منم به در اغوش کشیدنت عادت کرده بودم و برای منم سخت بود . خدا رو شکر بنده هاشو جوری خلق کرده که به همه چیز زود عادت میکنند حتی با سخت ترین شرایط هم کنار میان . اره درست گفتند که ادمی بنی عادته . خدایا هزاران مرتبه شکر