فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دخترم عشق من

وروجک من

1390/8/25 9:20
نویسنده : شیرین
300 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم روز دوشنبه رو مجبور شدم مرخصی بگیرم چون سرما خورده بودی و مریض احوال بودی داروها خواب الودت کرده بودند و بیشتر میخواستی بخوابی بعد از اینکه یکی دو ساعت خوابیدی برای اینکه حوصله ات سر نره دیدم هوا افتابیه و تقریبا گرمه باهم رفتیم بیرون تا خرید کنیم تو مغازه همسایه رو با بچش دیدیم که با اون مشغول بازی شدی از مغازه یه ابنبات چوبی برداشتی و خرید کردیم و رفتیم خونه تو با ابنبات مشغول شدی و منم به کارام رسیدم خوشحال بودم که سر گرم شدی اما وقتی اومدم پیشت دیدم در حین ابنبات خوردن تمام لباست هم خیس کردی و چسبناک شده حتی موهات هم چسبناک شده بودن لباسات رو عوض کردم و موهات رو تمیز کردم و دست و روت رو شستم داشتی میخندیدی ای وروجک اخه تورو چه به ابنبات خوردن !بعد از ظهر هم بعد از ناهار با بابایی سه تاییمون خوابیدیم اینقدر خسته بودم که وقتی بیدار شدم دیدم تاریک تاریک شده بعد اروم تو و بابا رو بیدار کردم ... . سه شنبه عید غدیر بود روز خیلی خوبی بود کلی با بابایی بازی کردی عصر رفتیم بیرون یه گشتی زدیم و برگشتیم هوا ابری بود یه کم پیاده روی هم کردیم خوش گذشت خدا رو شکر تو هم چند تا شعر یاد گرفتی که با من میخونی: لی لی لی لی حوضک ...و تاب تاب عباسی...و اتل متل توتوله . اینقدر توتوله رو با مزه میگی و لبات رو غنچه میکنی که دلم میخواد بخورمت . به قند علاقه زیادی داری منم قندا رو کوچولو میکنم و بهت میدم تا زیاد قند نخوری هر وقت هم که خودت قند بر میداری میاری به من میدی و با اون صدای بچه گونت به من میگی مامانی کوچول کن الهی قربونت برم دختر نازم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پسرپلسفیدی
25 آبان 90 21:08