فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دخترم عشق من

دختر خوب مامان

1390/8/21 9:52
نویسنده : شیرین
265 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم پنج شنبه با هم رفتیم خونه خاله مریم . اونجا با امیر مهدی بازی کردی . امیر مهدی کلاس اوله و از این هفته پنج شنبه ها تعطیله . با هم دیگه بر نامه کودک نگاه کردین و امیر مهدی هم همه اسباب بازیاشو برات اورد تا بازی کنی . خاله هم یکسری لوازم خانه اسباب بازی برات گرفته بود که خیلی قشنگ بودن . با خاله رفتیم خرید و برات لباس خریدیم . بعد اومدیم خونه و تو اینقدر خسته بودی که خوابت برد منم ناهار درست کردم . شب جمعه عالیه (دختر عمو )زایمان کرد و محمد احسان کوچولو به دنیا اومد جمعه رفتیم دیدن عالیه. بچه تپلی نازی داشت . بعد از ظهر من پیش عالیه تو بیمارستان موندم تا مامانش بره خونه و استراحت کنه و تو تنها با بابایی خونه موندین تا شب من بیمارستان بودم وقتی برگشتم خونه دیدم که اوه اوه خونه چه اشفته بازاری شده انگار قوم مغول از اونجا رد شدن! همه اسباب بازیا و لباسا وسط خونه پخش و پلا بودن و هر چیزی هم که با بابایی خورده بودین اثری از خودش بجا گذاشته بود . منم که خسته بودم بهت شیر دادم و بغلت کردم و یه کم باهم بازی کردیم و بعد با هم رفتیم اشپز خونه و ناهار فردا رو اماده کردیم و همینطور که غذا درست میکردم با کمک هم وسایل رو جمع کردیم و تا حدودی خونه رو مرتب کردیم دختر خوبی شدی هر چی رو که بهت میدادم میرفتی سر جاش میذاشتی بعد با من اومدی تو سرویس تا من دو تا از لباسای کوچولوت رو بشورم وقتی اینجوری دختر حرف گوش کنی میشی دلم میخواد سرتاپا تو بوسه بارون کنم اما جلوی خودم رو میگیرم(به دلایل اصول تربیتی) شب زود خوابیدی خدا رو شکر نظم خوابت هم بهتر شده و بهتر میخوابی حدود ٤ صبح بیدار شدی اب بخوری یه کم کلافه بودی بهت اب دادم دستت رو گرفتم خیلی گرم بود پیشونیت رو بوسیدم تبدار بودی پتو رو از روت کنار زدم تا خنک بشی و استامینوفن اوردم تا بخوری بابایی هم بیدار شد و دید که تب داری به محض اینکه دیدی میخوام  استامینوفن بهت بدم رفتی بغل بابا و اونو محکم گرفتی بابایی هم خندش گرفته بود و بهت گفت که قطرتو بخور . قطره رو خوردی اونقدر تلخ بود که منم تلخیش رو احساس کردم گریه کردی و بابا ارومت کردی شیر خوردی و خوابیدی کم کم تبت کمتر شد تا صبح بیدار بودم صبح دیدم بهتر شدی اماده شدم و اومدم سر کار . زنگ زدم مهد گفتند تب نداری . خدا رو شکر خدا کنه همیشه صحیح وسالم باشی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)