گرانترین جواهر زندگیم
عزیز دلم بعد از ماه رمضان ساعات کاری تغییر کرده و طولانی تر شده هر روز لحظه شماری میکنم تا ساعت ١:٣٠ بشه و بیام مهد ببرمت خونه و محکم تو بغلم فشارت بدم و از ته دل بوسه بارانت کنم . با وجودی که الان حدود ١٣ ماهه که میری مهد ولی باز هم دلم برات تنگ میشه . هر روز که میام مهد توی راه دعا میکنم که بهت سخت نگذشته باشه و صحیح و سالم باشی و وقتی که میبینمت یه نفس راحت میکشم انگار که تا اون لحظه حتی نفس کشیدن هم برام سخت بوده . خدای بزرگ بابت این بهترین نعمت زندگی که به ما دادی شکرت و اگر قصوری از ما صورت گرفته خدایا خودت به بزرگیت ما را ببخش . دختر گلم الان دیگه کاملا حرفای ما رو متوجه م...
نویسنده :
شیرین
10:09