من عاشقتم
عزیز دلم دیروز یه کم بهتر شده بودی اما چون بابایی ماموریت بود و منو تو باهم تنها بودیم خیلی بیحوصله شده بودی دیگه با اسباب بازی هات هم بازی نمیکردی و همش بابا بابا میگفتی و دلت میخواست گریه کنی منم دیدم خیلی دلت گرفته بردمت پارک یه کم بچه ها رو نگاه کردی یه کم با زبون خودت با پرندهها صحبت کردی و بعد از یک ساعتی برگشتیم خونه وتو خسته بودی و لالا کردی بعد که بیدار شدی اخلاقت خیلی بهتر شده بود بعد کلی بازی کردی تا بابایی امد تا ۱۲ شب بیدار بودی فسقلی من .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی