باز باران ...
دختر گلم دیشب هوا بارونی بود به لطف خدا بارون خوبی اومد صدای بارون از پنجره پانسیون شنیده میشد و تو هم میگفتی هوووو..هوووو... دیشب رفتیم چند تا خونه دیدیم که یکیش خیلی خوب بود و همه به اتفاق ارا ! پسندیدیم هوا سرد بود بابایی من و تو رو رسوند خونه و خودش رفت بنگاه تا بقیه کاراش و توافقاتش رو انجام بده طفلی بابایی این چند وقته خیلی اذیت شد این خونه خیلی خوبه هال و اشپزخونه بزرگ داره که خیلی خوبه خدا کنه درست بشه ... صبح ساعت 5/5 بیدار شدم تا به کارام برسم تا نماز خوندم بیدار شدی گفتی اب میخوام بهت اب دادم کنارت خوابیدم تا خوابت ببره خوشبختانه یک ربع بعد خوابیدی منم بقیه کارامو انجام دادم و اماده شدم تا بیام سر کار . دیشب فرصت نشد ناهار امروز رو اماده کنم . خوب یه امروز رو حاضری میخوریم اکشال نداره!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی