همه دنیای من
عسلم دیروز بابایی زودتر از اداره اومده بود خونه و تو رو هم از مهد گرفته بود از خونه به من زنگ زد که دیگه مهد نروم و یکراست بیام خونه . تو هم پشت تلفن مامانی مامانی میگفتی . الهی قربونت برم . با بابایی ناهار خورده بودی و بازی کرده بودی . من که رسیدم خونه بابایی رفت کلاس و تو هم شیر خوردی و خوابیدی منم ناهار خوردم و کنارت خوابیدم تا غروب کنار هم خواب بودیم. به" که خواب بعد از ظهر چه می چسبه . بعد هم بابایی اومد و منم شام و ناهار فردا رو اماده کردم ... . خدایا به خاطر همه نعمتات هزاران مرتبه شکر . خدایا نعمت سلامتی را از ما مگیر و به همه بندگانت سلامتی و اسایش عطا کن . الهی امین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی